-
درود نامه!
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 12:20
سلام بروبچ! درود بر همه هواداران! چند وقتی مطلب جدید نزدم، وقت نداشتم اصلا. میزنیییییییییییییییییییم!!!
-
در ستایش پیشرفت های فوتبال ایران
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 14:16
-
بعد از تحولات اخیر:
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 12:16
مصرف بهینه!
-
از یادداشتهای یک تازه رایانه خریده!
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389 16:36
از یادداشتهای یک تازه رایانه خریده! 1 بهمن امروز سعی کردم به یاهو وصل شوم. شنیدهام که سرویس خوبی ارایه میکند. اما نمیتوانم وصل شوم. نمیدانم مشکل چیست. 2بهمن امروز به نمایندگی زنگ زدم. آنها گفتند که رایانهام باید مودم داشته باشد. نمیفهمم یعنی چی. احتمالاً میخواستند سرم را کلاه بگذارند! فکر کردند من احمقمم؟! 3...
-
بدون شرح!
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 13:24
بچه ها ! می دونستید سازمان خصوصی سازی هم دولتیه؟؟؟
-
در بگشای!
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 17:41
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم
-
به تماشا سوگند!
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:41
به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است. حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد. و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ . در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه...
-
اگه تو آب بشی!
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:41
هیچی برای گفتن ندارم فعلا!
-
بدون شرح!
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 12:58
بقال که پیوسته ز موشان گله میکرد ای کاش، تلاشی ز برای تله میکرد فریاد ستمدیده اگر از ته دل بود در قصر ستمگر اثر زلزله میکرد رهرو به تنش خستگی راه نمیماند تا منزل مقصود، اگر حوصله میکرد گر شوهر احمق زنش اندر سر زا رفت زان بود کز اول حذر از قابله میکرد گر آفت جان همه شد قافله سالار زان غفلت بیجاست که از قافله...
-
صورت مساله!
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 13:42
در خبر است که تنی چند از دانشوران یگانه به ضرورتی گرد آمده بودند و مسألهای را در میان نهاده و حل میخواستند کردن و نمیتوانستند. یکی از ایشان گفت: ای دوستان! من این چنین پندارم که صد و سود را در صورت باید نهاد و باقی را در مخرج. بزرگ ایشان گفت: پندار تو بیهوده است و مرا سلیقه آن است که کسری از سود در صورت باشد و باقی...
-
حسنک، ریز علی و باقی قضایا!!!
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 18:00
گاو ما ما می کرد، گوسفند بع بع می کرد، سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟ شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند....
-
سر گیجه!
شنبه 18 دیماه سال 1389 18:03
غضنفر قصد سفر کرد و چنین گفت با دوستان که: از این سفر باز نگردم تا سیزده روز و قصد من چنان باشد که به رشت و آستارا و تبریز رفته باشم و ارومیه و از آنجا به سپاهان و شیراز و اهواز، و از آنجا به بوشهر و بندرعباس و کیش و قشم، و از آنجا به دیگر جای و دیگر جای و دیگر جای. پس هیچ شهر را سفر ناکرده...
-
مکافات!
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 23:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست ، مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود ، موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای حسابی باشد اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام...
-
چنین کنند بزرگان!
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 16:52
درویش از دیوانیان بود . سالی او را به مرخصی تشویقی نواختند که خوب نامه مینبشت و نیک پروندهسازی میکرد و عجیب چون ... اضافه کاری میماند و غریب بادنجان به دور قاب رییس میچید و نیکو به دور از چشم رقیب جدول حل مینمود. آن طور که هیچ کس نمیدید جز خدای تعالی. باری رییس دیوان درویش را فرمان صادر فرمود که هفتهای – نه...
-
اندر احوالات عادل فردوسی پور!
جمعه 10 دیماه سال 1389 13:59
آن عادل فوتبال، آن دوستدار قیل و قال، آن بیدار دوشنبه شبها، آن آورنده خنده به لبها، آن برپاکننده دعوا، آن خورنده حلوا، آن رفیق فاب فنایی و حاجرضایی، آن درگیر با علی دایی، آن زاده شهرآرا، آن گزارشگر لالیگا، آن اصالتاً اهل رفسنجان، آن آکل خورشت فسنجان، آن نودش پر از حاشیه، آن پخشکننده تصاویر ماضیه، آن برگزارکننده...
-
بن بست!
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 21:46
1- یک روز یک جلبک به بنبست رسید. با یک آرامش فعال، دنده عقب گرفت تا از بنبست خارج شود. متأسفانه افتاد داخل جوب! 2- یک روز یک جلبک به بنبست نرسید، طی یک بازدارندگی فعال دنده عقب گرفت تا به بنبست برسد، منتهی دستپاچه شد محکم زد به درخت! 3- یک روز یک جلبک هر کاری کرد به بنبست...
-
صورت مساله!
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 20:29
در خبر است که تنی چند از دانشوران یگانه به ضرورتی گرد آمده بودند و مسألهای را در میان نهاده و حل میخواستند کردن و نمیتوانستند. یکی از ایشان گفت: ای دوستان! من این چنین پندارم که صد و سود را در صورت باید نهاد و باقی را در مخرج. بزرگ ایشان گفت: پندار تو بیهوده است و مرا سلیقه آن است که کسری از سود در صورت باشد و باقی...